از دردی فـــــراقِ یار، می سوزم و میسازم
در پیـش رخِ اغیـــــار، می سوزم و میسازم
آواره ز کـــــوی دل، افتــــــاده به دام عشق
دور از نظــــر دلــدار، می سوزم و میسازم
چون بلبـــل بی گلشن، در گوشه ای ویرانه
افتــــاده به رنج خــار، می سوزم و میسازم
ای چرخ فلک بر من، از بهــر چه ناسازی
یکبــــار نشد دیــــدار، می سوزم و میسازم
از بهــــر بقای خود، جز صبر چه باید کرد
با زنـــدگیء اجبـــــار، می سوزم و میسازم
مـــرغ وطنـــم هر جا، از نالــــه سخن دارد
نجــوا به لبــــم تکرار، می سوزم و میسازم
گاهی دلـــم از هر چیـز، میگیرد و میگریم
در محفظه ای اسـرار، می سوزم و میسازم
از روی نیــــکویانِ، این شهـــــــر گریزانم
بایـد بکنـــم اقــــــرار، می سوزم و میسازم
محمود توانم نیست، در کوچـــه ای ناکامی
از عشق پری رخسار، می سوزم و میسازم
----------------------------------
شنبه 14 حمل ( فروردین ) 1395 هجری شمسی
که برابر میشود به 02 اپریل 2016 میلادی
ســــــــــــــرودم
احمد محمود امپراطور
کابل/افغانستان